فرض کنین توی مجلسی سنگین و رنگین، من یه تازه واردم بین وبلاگ نویسای حرفه ای که اون همه دنبال کننده دارن😶
گوش تا گوش مجلس پر از آدم...
بعضیاشون از چیزی به نام "کتاب" حرف میزنن!
با خودم فکر کنم چی میگن...کتاب؟ 🤔
شاید چیزی تو مایه های "کبابه" 🤔. شاید بهتر باشه جلوشون وانمود کنم منم بیف استراگانف خوردم 😋.
نه از کجا معلوم غذاست...
یه چیزی تو مایه های کتک نیست؟ ولی نه ازش به احترام یاد میکنن!
میگن "خوندن" و اینا، احتمالا مث وبلاگی پیامی چیزی از روش میخونن،
البته فحش هم اگه نوشته بشه میشه خوندش 🤔
یعنی چه شکلی میتونه باشه؟
زشت نیست تو اینترنت جستجو کنم؟ نه ولش کن ، بغل دستیم میبینه آبرو ریزی میشه.
شایدم یه حیوونی چیزیه... یه چیزی شبیه کلاغ 🤔
یهو خانم رو به رویی میپرسه : "شما چه کتابی پیشنهاد میکنین؟"
یا خدا 😨 ، چی بگم بهش... ولش کن، با شوخی از سرم باز کنم بره...
میگم : "پیشنهاد سرآشپز"
بقیه :"😂🤣😃😁😄😆😀 عالی بود... به یه مرد تنها میاد ازین کتابا داشته باشه... حتما دست پخت شما خوردن داره..."
خدایا چی گفتم 😮، الآن بد شد یا خوب شد؟ خوشحالن یا دارن مسخره میکنن؟
خانم رو به رویی : "شما بداهه گوی خوبی هستین 😃 اما جدی چه کتابی پیشنهاد میدین؟ "
خدایا سایهمم منو ول کنه این خانم ول کن نیس.😠 حالا این بار چی بگم؟ سوالو با سوال جواب بدم بره...
میگم:"چی پیشنهاد بدم؟"
خانمه: "خوبه ... در مورد آزاد اندیشیه ، باید یه بار دیگه بهش سر بزنم 🙂 نگین که فقط یک بار خوندینش ..."
این جوری که اینا میخندن حتما اوضاع طبیعیه دیگه... هرچی گفتن موافقت کنم تموم بشه بره...
من : "نه مطمئن باشین نمیگم 🙂"
آقای بغل دستیم:"ایشون انقدری که توی فکره، به نظرم نویسنده باشه ... نه؟ 😃"
من :"😃 آره ..."
...
دیدگاهها (۱)
خونه
۲۱ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۲۴
هم آشپزی
هم بداهه پرداز.
قصه و کوچه علی چپ و طنز
رو هم می شناسی
درباره ی آزاد اندیشی ه دیگه
پاسخ:
۲۱ مرداد ۰۲، ۱۰:۲۰